کار
امروز رفته بودم بیرون دنبال روزنامه که از شرکت پشتیبانی کارتخوان بهم زنگ زدن و گفتن بیا برای مصاحبه،مصاحبه ش تقریبا تشریح شرایط کاری بود و اینکه از ساعت 8 باید بیای تا 2 و یه تعداد مشخص در روز باید بری و از این صحبتا،همونجا گفت که وایسا اموزش ببین از همین امروز،مثه کار کردن با گوشیه هیچیش سخت نیس،منتها به دلم ننشست،اگه قرار باشه جواب این همه دویدن همین باشه واقعا خدا مسخرم کرده نه اینکه بخوام ناشکری کنم ولی خب این حق من نیست،با اینحال فعلا مجبورم این کار رو قبول کنم اینکه قرار با موتور توی آفتاب باشم یا اینکه گرمه اینابرام سخت نیست،بیشترین سختیش اینه که اون کاری نیست که من میخواستم،حالا میترسم اگه دکتر مشروطه زنگ بزنه چی بگم یا اینکه اگه یه کار طراحی پارچه پیدا بشه چ کنم چون تعهد دادم که یک ماه اینجا کار کنم،دیگه بالاخره وقتی خدا اینکارو برام ردیف کرده لابد فکر اونجاشم کرده،فعلا که مجبورم همین کارو بکنم تا ببینم روزگار چی پیش میاره برام چاره ای هم ندارم،امید بخدا
- ۹۴/۰۵/۰۳
- ۲۴۳ نمایش