اولین شکست :)
امروز رفتم کارخونه بروجرد!!بعد از چند دقیقه علافی زیر آفتاب رفتم پیش آقای سربندی همونی که عید رفته بودم پیشش،توی اتاق یکی از همکاراش بود بعد از خوش و بش اصل قضیه رو گفتم که میخام بیام اینجا کار کنم دیدم گفت که برای استخدام باید فرم پرکنی منم گفتم فرم پرکردن کار زمان بریه من بیشتر نظرم روی کار طراحیه که تازه دوزاریش افتاد و گفت که نه ما الان کسی رو داریم که کار طراحی رو انجام بده نمیدونم چی شد که بحث کشیده شد به اطلس سینا و ایشون برگشت گفت که شما رفتی توی یه کارگاه کار کردی فک میکنی این کارخونه با این عظمت مثه همون کارگاهه،منم گفتم والا 30 تا دستگاه ژاکاردی که اونجا داره کل سرمایه کارخونه شما رو سر یه سال درمیاره دیدم گفت بحث وسعته خلاصه یه چند دقیقه ای با هم بحث کردیم آخرش گفت اگه قرار باشه بیاین اینجا کار کنید باید از مدیرعامل دستور مستقیم برسه،منم گفتم مدیرعامل کیه گفت که آقای مظاهری گفتم باشه من باهاشون تماس میگیرم،آخرش پرسیدم که ژاکاردتون چیه،گفت که 4 تا دستگاه ژاکارد اشتابلی داریم با تراکم 40،اصن من موندم گفتم با تراکم 40 چی میبافین گفت پارچه پیرهنی!!!! گفتم با ژاکارد پارچه پیرهنی میبافین؟؟ بعد دید سوتی داده گفت نه پارچه های خاص میبافیم،اونجا بود که فهمیدم ادامه بحث بی فایده س چونکه با تراکم 40 هیچی نمیشه تولید کرد و بدرد عمشون میخوره،ای کاش همینو عید بهم گفته بود تا فکر دیگه ای میکردم با اینحال الانم بهتر که فهمیدم همه ی تمرکزمو میذارم روی یزد،پنجشنبه برمیگردم یزد با انرژی دنبال کار به امید خدا :)
- ۹۴/۰۴/۰۷
- ۱۹۶ نمایش